چقدر سخته خرد شدن ذره ذره غرورتو به چشم ببینی...ببینی که چه جوری داره لهت میکنه عشقش
چقدر سخته اشتباهو همیشه اون بکنه اما از ترس از دست دادنش همیشه این تویی که معذرت میخوای...
چقدر سخته که بشکنن دلتو و حتی دیگه یه بار واسه دلداری هم پیشت نیان.
چقدرسخته اونی که همیشه به تو میگفت دوست داره و جز تو با هیشکی نیست تو روت وایسه بگه آره من میخوامش...!!
چقدرسخته که نخونه از تو نگات عشق پنهونی که دلتو آتیش زده رو...
چقدرسخته ازش بخوای بمونه پیشت اما با یه فریاد بگه دیگه همه چی تموم شده...
چقدر سخته جلوی چشایی که یه عمر عاشقیتو به رخشون میکشیدی بهت بگه برو گمشو...
چقدرسخته که با همه این حرفا وقتی میبینیش بازم بندبند بدنت به لرزه بیفته،بازم دلت میخواد برگرده و تو یه دل سیر نگاهش کنی.
چقدرسخته اون دوستایی که یه عمر دم از رفاقت و عشق میزدن خیلی راحت پاشونو بذارن رو اون دوستی ها وتنها عشقتو ازت بگیرن.
چقدرسخته که همش تو اتاقت تنها باشی...یه نگا به در یکی به پنجره
بخوای فکر رهایی بکنی از این دنیای نامرد...!
چقدر سخته تنها باشی تنهای تنها و یادت بیاد اون روزایی که دورت پر بود از دوستایی که برات پرپر میزدن.
چقدرسخته تو تنها باشی اتاق...
نه تنها نه،
تو و گریه
گریه با طعم هق هق زدن های غریب،گریه با طعم گله از اونی که یه عمر میگفت دوست داره...
گریه با طعم نامردی صمیمی ترین دوستت...
وسط گریه ها گوشیتو برداری و بخونی تمام اس ام اس هاشونو که گفتن تنهات نمیذارن...
دوباره گریه...
یهو اس ام اس بیاد از طرف همبازی بچگیت،اونی که عمریه رابطتون دیگه خوب نیست که توش نوشته:
دل فرشته کوچولوها مث الماسه،هرکی بشکنش باید بدجور تقاص پس بدهکی دلتو شکسته فرشته کوچولوی من؟،یکی اینجاست که طاقت اشکاتو نداره،گریه نکن که گریه میکنما...
وسط گریه با پشت دست اشکاتو پاک کنی.پاک کنی و بخندی...
اما چه خنده ای؟
به فول شاعر:
خنده تلخ من از گریه غم انگیز تر است،کارم از گریه گذشته است به آن میخندم.
خد جون بخدا اگه خودکشی گناه نبود من الان اینجا نبودم.
چشاتو میبندی...اما چرا اشکات تمومی نداره؟
چشامو میبندم،دوباره منم و تنهایی و اتاقم
خدا چرا من اینجوری ام؟
چرا نمیتونم کینه ای باشم؟
چرا زود میبخشم اونایی که در حقم ظلم کردنو؟
کاش نمیتونستم کسیو ببخشم.
خیلی تنهام خیلی...
خیلی سخته که اون با تمام حرفاش ثابت کرد دوسم داره اما بعضیا....بگذریم!!
چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
و تماشای تو زیباست اگر...
سلام آوین عزیز
وبلاگ بی نهایت زیبایی داری
از اینکه اومدی متشکرم
با تبادل لینک موافق بودی خبرم کن
میخواستم برات نظر خصوصی بزارم
مثل اینکه امکانش نیست
.در حضور خار ها هم میشود یک یاس بود / در هیاهوی مترسک ها پر از احساس بود
میشود حتی برای دیدن پروانه ها / شیشه های مات یک متروکه را الماس بود
کاش میشد ، حرفی از کاش میشد هم نبود / هرچه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود
هنگامی دستم را دراز کردم که دستی نبود
هنگامی لب به زمزمه گشودم که مخاطبی نداشتم
و هنگامی تشنه آتش شدم،
که در برابرم دریا بود و دریا و دریا …!
سلام آوین عزیزم آبجی نازم
آپت خیلی زیبا بودخیلی
چراگریه میکنی فدای توبشم چرادلت گرفته؟قربونت برم
خصوصی واسم نظربزارببنیم آبجی گلم چراددلش گرفته*باشه؟بگویا
نگی ناراحت میشم
حتماسرنمازدعات میکنم منکه بنده گناهکارم ولی چشم
نمازروزتم قبول حق جیگرم
بوس بای
سلام ممنونم که بهم سر زدی منم لینکت کردم موفق باشی وبلاگت هم خیلی زیباست
سلام آوین عزیزم-چراهست
قایم شدی دیگه(خنده)شوخی کردم
چون تعدادزیاده دیده نمیشه اگه تمام پیونده هاروروش کلیک کنی میبینی گلم-راستی عصرمیخوام آپ کنم حتمابیاساعت ۴یا۵
فدای تو(الی)
سلام!وبلاگ خوبی داری
خوشحال میشم به منم سربزنی واگرباتبادل لینک موافقی خبرم کنی
موفق باشی[گل][گل]
منم مثه توهم اوین عزیز اما ناچاریم به سوختن و ساختن